..::هوالرفیق::..
شب حدودای ساعت 8:30 بود که یکی از اساتید 1دوست داشتنی بهم پیام داد: «حتما فیلم پچ آدامز رو نگاه کن و به دوستات هم توصیه کن نگاهش کنند.» اتفاقا همون شب یه دو ساعت بعدش یکی از همکلاسیها هم پیام داد که این فیلم رو نگاه کن که اتفاقا یکی از اساتید هم بهمون توصیه کرده! (خودش این ماه اخلاق داشت، باید بپرسم کدوم استاد بهش توصیه کرده)
این فیلم بسیار احساسی، در سال 1998 چقدر خوش ساخت بوده و به مسائلی توجه کرده که امروز بعد از 22 سال دغدغههایش را بین بچهها زیاد میشنوم.
داستان بر اساس کتابش جلو میرود که قطعا در لیست خواندنیهایم قرارش خواهم داد.
Based On the Book "Gesundheit: Good Health Is A Laughing Matter"
by HUNTER DOHERTY ADAMS with MAUREEN MYLANDER
فیلم از یک تیمارستان شروع میشود که مرا یاد خاطرهای با طعم شکلات تلخ میاندازد؛ خود پچ میگوید در آنجا پزشک کمکش نکرد، بیماران به او کمک کردند. در یک جای فیلم تعریف میکند که من انجا حالم خوب شد که به یکی از بیمارها کمک کردم بره دستشویی :)
عکس بالا اولین برخورد را با هم اتاقیاش نشان میدهد که در طول فیلم حسادت را به خوبی به نمایش میگذارد. (ای کاش میتوانستم مصداقهای واقعی را بنویسم.)
در ادامه فیلم میبینیم که در آنجا از سال سوم وارد بالین میشوند اما پچ به دلیل عشقی که شعله در جانش انداخته وارد محیط بالین میشود و کم کم خودش را پیدا میکند.
پچ سعی میکند حین انجام روتینهای معمول چند ده سالهی سیستم آموزشی، با شوخی ایدههای جدیدش را بازگو کند. آن پسر، فردی انعطاف پذیر است که حاضر است خوب گوش بدهد و به ندیدهها ایمان دارد؛ آن دختر اما فقط به آنچه میبیند ایمان دارد و نمیتواند بپذیرد که خارج از چهارچوبهای هزارساله میتوان حرکت کرد؛ او فقط یک چیز را میبیند: خودش.
به دلیل علاقهی زیادم به این شخصیت داستان، که او را نماد وفاداری و ایستادگی میدانم یک شات! جداگانه قرار دادم.
باز هم این سه نفر؛ میبینید که هدف، ایمان به آن و راسخ بودن در آن چطور میتواند انسان را تغییر، همراه و حتی عاشق کند.
آنچه برایم بسیار لذت بخش بود این صحنه بود که باز این جمله را به من یادآوری کرد: «اینجا در سامز، همه آمده اند که تو درس نخوانی و پیشرفت نکنی، تو هم مثل "بووووق" کار درست خودت را انجام بده...»
پ.ن: اگر میخواهید مطالب را متوجه شوید فیلم را ببینید. :)
1: استاد دکتر علیاکبر فقیهی